مود امشب

امشب یجوریه

یجوری که نمیدونم چجوری:/


عکسنوشت:قربونش بشم که میدونه چی برام بفرستهههههههه...صبا جونم😘😘😘

بمیرم:(

بمیرم برا دلت هانا😔


"اشاره به سریال 13 دلیل برای اینکه"


هرچی به برایس فحش بدم کمه

هر چییییییی

لجنزار!

لجنزار آدمایی که از زندگیتون بیرون کردید چیزایی به شما یاد دادن که اومدنشون بهتون یاد نداده بود:)

میز نوشت شاید

دقت کنید یچیزی رو میز نوشته شده

گاهی عشق هم پایان ندارد

تنها شده بود،یک حرف کافی بود تا او را تا مغز استخوانش به درد بیاورد و قلبش را چنان مچاله کند که هیچ چینی بند زنی قابلیت به هم بند زدن تکه های دلش را نداشته باشد،او می گفت:من تنها میان  هفتاد و دو عالمم! و تمام همان هفتاد و دو عالم میخندیدند به تک تک واژه هایی که به زبان می آورد و هیچ یک نمیفهمیدند،با خود می گفت:اگر آن گندم گون زیبایم کنارم بود...چه ها که نمیکردم...چه ها که نمی کردیم...گفته بود و گریسته بود،آنقدر گریه کرده بود که سِیلی از سرخیِ آبی گونِ اشک هایش یک خانه را ویران کرده بود،خانه ی دلش را! همان خانه که سندش به نام گندم گونِ زیبایش زده شده بود...دلتنگ آن لحظاتی شده بود که بی عقلی خود را به رخش کشیده بود تا لحظه ای خنده ی هرچند از روی تمسخرش را ببیند و ته دلش عاشقانه قربان صدقه ی آبی بی نهایت چشم هایش برود و خانه ای میان خانه های چهارخانه ی پیراهنش بسازد...روی ایوان خانه بنشیند و موهایش را شانه بزند و پاهایش را بیاویزد از ارتفاع چشم های معشوقه اش،اما نیفتد!که اگر بیفتد...اگر از چشمش بیفتد...وای بر حال او،وای بر حال ما،وای بر حال خدا که بنده ای را از دست می دهد فقط به یک دلیل که:

گاهی عشق هم پایان ندارد 

I'm really happyyyyyy

بعد از دو سه ماه به معنای واقعییییی احساس خوشبختی و شادی کردمممم

با دوستای تئاتریم و استادم رفتیم بیرون

بی اندازه خوش گذشت

اولش رفتیم یه جایی شبیه کافه که رفیق استادمون بود و نفری یه گچ گرفتیم دستمون همه جا یادگاری نوشتیم😍تولد یکی از بچه ها بود کیک سفارش دادیم و جریانات تولد که پسرای جمع کلی رقصیدن😂😂بعدش استاد ما دخترارو سوار ماشین کرد رفتیم کلی تو شهر گشتیم اونم با صدای اهنگ بلنننندددد باورتون نمیشه اگه بگم هفت تا دختر به زور جا شده بودیم تو ماشین استاد😂تو پمپ بنزین که پیاده شدیم طرف چشاش گرد شده بود😂بعدم رفته بود از استاد پرسیده بود:خدایی چجور اینهمه رو تو ماشین جا کردی😂😂😂

خیلی خوش گذشت

خیلیییی

خدایا شکرت بخاطر حالی که الان دارم:)

دوست دارم خدا💜💜💛💛

هعی روزگار

یه جو معرفتم خوب چیزیه:/

فکر درد!

یادمه بچه که بودم،وقتی کتاب زیاد میخوندم و سر درد میگرفتم،به مامانم میگفتم:

مامان فکرم درد میکنه:)

راستشو بخواید یه چند روزیه بدجور فکرم درد میکنه:)

آهنگی

قدر کسایی که براتون آهنگ میفرستن بدونید

من دو تا ازینا دارم

دمشون گرم

Gray و صبا جان:)



بعدانوشت:دیدید بروبچ گل کاشتن دیگههههه،سه تا گل تو 24 دقیقهههه

یکم عجیب شدم

امتحان ریاضی خوب بود،البته باید بگم عالی بود،زیادی عالی بود،وقتی برگشتم خونه ترجیح دادم وقتمو برا خوندن و فکر کردن روی نمایشنامه ی جدید بزارم،یجورایی این روزا یه طور عجیبی میگذرن،بیشتر از قبل احساسات عجیب و غریبم به سراغم میان که میتونم به خودم بقبولونم زیادی هم بد نیستن

یاد گرفتن اینکه زندگی تو گذشته بیشتر از هرچیزی آزارت میده میتونه از بزرگترین درسای زندگیم باشه

زندگی خوب میگذره

با چاشنی کتاب و فیلم بهترم میشه البته اگه بتونم بپذیرم حالم خوبه و خوب میمونه

راستشو بخواین،یجورایی احساسات عجیب و غریبم دارن بهم غلبه میکنن

شاید دلم بخواد خودمو رها کنم بین موجی از عجایب قلبیم!


بعدا نوشت:کتاب "یک بعلاوه یک"  از "جوجو مویز" رو هم خوندم...بنظرم خیلی جذاب بود!

درباره من
خاطره ها گریه سازند
من دختری از جنس باد میدوم
مابین ثانیه ها و دقیقه ها
لبخند را رها نمیکنم
چون زندگیم را می سازد...
اما میسازم
فردایم را از جنس شادی
بهتر از قبل
زیبا تر از قبل...
Designed By Erfan Powered by Bayan