خسته ام منننن😭

به قدری خستم که حتی حال تکون خوردنم ندارم

مث دسمال افتادم به گوشه اتاق:(((


سیگار نکش🚬

-دوستش داشتم میفهمی

+سیگار نکش

-چه ربطی داره

+سیگار رو ترک کن،لحظات گذشته ی زندگیت که دائم داری تو دود سیگارت تصویر سازیشون میکنی خود به خود ترک میشن!


نامه ای به داریوش

داریوش عزیزم سلام،زندگی را چگونه خوش میگذرانی که حتی لحظه ای دست از سر مغز بی پروای من بر نمیداری؟

اینجا گرم است اما دستان من سرد بی روح بودن را تجربه میکنند،دلتنگ شده ام،دلتنگ پدرم،تو خوب میدانی چون همانطور که من روی چین خوردگی های مغز سولانژ راه میروم تو هم روی خاکستر های مغزم جا خوش کردی و میفهمی چه میگویم،اینجا در این دنیا هیچ چیزی نیست که بخواهد من را خوشحال کند،میدانی؟ [یاد گرفته ام خوشحالی را بسازم،چون انتظارش بی فایده است!]

کتاب میخوانم.کتاب مینویسم.شعر میگویم،اما حسادت میکنم به شاعران دیگر و هیچگاه با لذت تمام شعرهایشان را از بر نمیکنم!استاد ش.ل اصرار دارد شعر هایم را برایش ببرم اما هرگز این کار را نمیکنم،چون اگر ببیند میگوید:خانه های باد برده گر بخندند هم کسی آنها رو نمیبیند،و من احساس میکنم دختری از جنس باد را باد میبرد...

گفتنش کافی ست که تا بدانی چقدر نبودش را حس میکنم وقتی جلوی در خانه ی جوان منتظرم نیست،وقتی هیچ صدای آشنایی از در خانه در نمی آید،میشناسم حتی صدای باز کردن در را اگر پدر باز کند

دوستت دارم پدر!...


پ.ن:داریوش شخصیت خیالی منه و وجود خارجی نداره:)

ازون شخصیتا که از بچگی باهامه

و من براش نامه مینویسم دو روز یکبار،نمیدونم چیشد که تصمیم گرفتم اینو اینجا بزارمش:)

رادیو چهرازی



یک معمولی نویس

عاشقی را بر تمام عالَمش آموختش

پس کجا 

پس کِی نگاه عالِمش

بر من بیفتاد ای فلک؟


بر منی که عاشقی و عاشقان و عشق و محبوب دلم

بر همه لطف و نظر کرد 

جز منِ آزرده عقل


خواهر داشتن یعنی

خواهر داشتن یعنی داره رانندگی میکنه،آفتاب میخوره تو چشش نمیتونه ببینه میگه:فائزه تو نگا کن جلو رو من متمرکز میشم رو فرمون😅😓


نگران نباشید زنده ایم جفتمون😉😀

از کاش های قشنگ!

🎭🎭

کاش از نسل دخترهایی با چادرهای گل گلی بودم

از نسل آنهایی که دردسر هایشان کوچک بود

زندگی هایشان قشنگ و ترس هایشان خنده دار

کاش از نسل دخترهای چادر به سر بودم

از آنهایی که احساساتشان را توی کاسه آش می ریختند

و به عنوان نذری میدادند به پسر همسایه 

از آنهایی که نامه های فدایت شومشان دردسری نداشت

بی جواب نمیماند ،کاش دختری بودم از نسل دلخوشی های ساده که دلم خوش بود به چای زعفرانی مادربزرگ

به بهار خوابش توی چله ی تابستان

به جارویی که عصر ها به حیاط میزدم

به آب دادن شمعدانی های پدربزرگ کنار حوض حیاط

کاش دختری بی دغدغه از جنس آن دخترها بودم

که تمام زندگی اش ختم میشد به کوچه ای تو یک شهر

و خانه ای توی یک کوچه 

کاش دچارشوم به دخترهای عاشق دیروز...


"النازعاطفی"


ترجمه پست قبل برای دوستانی که خواستن

حرفها تموم شدن و من؟من هم تموم شدم،دقیقا همونطور که یک نفر بعد از تمام شدن آب دریا دنبال ماهیه منم از وقتی حرفهام تموم شدن منتظرم تا حرف ها شروع بشن و امان از دنیا که برای من هم حرفی نمانده،منی که تنها امیدم نوشتنه کلمه هام دارن تموم میشن،ای دنیا چیکار کردی با ما که یک دنیا آرزوهامون رو در دامنت ریختیم،خدایا تورو خیلی دوست دارم اما هیچکس نمیتونه بدونه چقدر و فقط خودت میتونی بفهمیش:)

تورکی

سوزلر باشا چاتدی و من؟منده باشا چاتدیم،اله اوجور که بیر نفر دریانین سویو گوتولانان سورا بالیخ دالیجا اولا منده سوزلر گوتولانان سورا منتظرم تا سوزلر باشلاسینان آمان دونیادان که منه ده سوز ساخلامیپ،منی که تک بیر امیدیم یازماخدی کلمه لریم آز گالیلار،گوتولولار،آی دونیا نمنه ادین بیزنن که بیر دنیا آرزوموزو توکدوخ سنین دامنیین،الله سنی چوخ ایستیرم آما هچ کس بیلمز نقدر و تک اوزون آنّیا بیلسن:)


سخت نیست!

یبار یکی ازم پرسید،خیلی دوس دارم مث تو باشم

گفتم بهش تنها محبتی که میتونم بکنم بهت در این باره،اینه که سعی نکنی مثل کسی باشی،خودت باش،مطمئنا خودت برا خودت رضایت بخش تر از منه


لطفا خودتون باشید،ما تماشاگر فیلم سینمایی نیستیم که نقش بازی میکنیدا


خطاب به اون بیشعوری که تو تمرین سر اینکه نتونست نقش مقابلو بگیره داره بیخودی برا استاد لاو میترکونه که دوباره نقشو بهش برگردونن:|😑😒

۱ ۲ ۳
درباره من
خاطره ها گریه سازند
من دختری از جنس باد میدوم
مابین ثانیه ها و دقیقه ها
لبخند را رها نمیکنم
چون زندگیم را می سازد...
اما میسازم
فردایم را از جنس شادی
بهتر از قبل
زیبا تر از قبل...
Designed By Erfan Powered by Bayan