History

گفت:بهتر است گاه برای ساختن خودت به گذشته سفر کنی

گفتم:اگر گذشته هم مرا نخواهد چه؟!

عجیب بود،برگشتن را می گویم،گذشته ام شبیه دشتی بی سر و پا شده بود،نه ابتدایش مشخص بود،نه انتهایش...چیزهایی دیدم که در لحظه باورشان نکرده بودم...شاید هم نخواسته بودم...اما هرچه بود و نبود،گذشته بود

گفت:کاش راهی برای باز گرداندن گذشته بود

گفتم:اگر من هم گذشته را نخواهم چه؟!

ناگاه دیوار ها لرزیدند،سقف ها ریختند،آدم ها مردند و از میان خاک و خل آدم های جدید سر برآوردند،چهره هایی آشنا اما گنگ،گویی عینک را از چشم دوبینی برداشته باشی،همه چیز تار و دوگانه می نمود،دو سر اما دو دست!کاش می توانستم آینه ای بیابم...اگر من هم دوگانه بودم چه؟!

 

 

Answer me

چه چیزی روحت را خواهد کشت؟

من،من میخواهم

حال دلم خوب است یا نه؟نمی دانم،شاید تنها چیزی که می دانم این است که می گذرد...شاید حتی آن را هم نمی دانم،می گذرد یا نه؟خنده ها،گریه ها،باور ها،دوستی ها،دوست داشتن ها،عشق ها،معرفت ها،زندگی ها آمدند و رفتند...تنها چیزی که آمد و نرفت "من" بودم...دلم تنگ شده،نه برای شخصی،نه برای مکانی و نه حتی برای زمانی،حتی این را هم نمی دانم دلم برای چه چیزی تنگ است...گمراهم...سرگردانم...گم گشته ام...من...خود را...گم...کرده ام!!!

آدمی در درونم گیر افتاده،حسی درونم به بند کشیده شده...منی در من به اسارت در آمده...روز،روز ستیز من با من است...نمیدانم کیستم،اما هرکه هستم،می دانم من نیستم...زندگیم را به باد می دهم،شاید به آتش می کشم،شاید اول به آتش می کشم و بعد خاکسترش را به باد می دهم،فقط برای اینکه خودم را بیابم.

من گریه می خواهم

اشک می خواهم

آغوش می خواهم

من،من می خواهم...

درباره من
خاطره ها گریه سازند
من دختری از جنس باد میدوم
مابین ثانیه ها و دقیقه ها
لبخند را رها نمیکنم
چون زندگیم را می سازد...
اما میسازم
فردایم را از جنس شادی
بهتر از قبل
زیبا تر از قبل...
Designed By Erfan Powered by Bayan