دست نزن!شکستنیست!

گفتم:به قلب من دست نزن!شکستنیست!...لبخندی به پهمای سمت چپ صورتش موج گرفت و قطره قطره عشق از لب های خاکستریش فرو ریخت،گفت:مگر قلب من آهنیست!؟ در دلم آشوب شد،موجی از لشکر هیتلر خدا بیامرز حمله کردن سمتم و با نیزه هاشون دونه دونه سلولای مغزمو باطل کردن،وقتی میگم هیتلرو دوست دارم همه لب میگزن و میگن وای وای دختر!هیچکس هم نه هیتلر!چرا هیتلر اخه؟!...معلومه چرا،چون تو تو ذهن خاکستر بسته ی من که هیچ توجهی به گذشته نداره و فقط در حال زندگی میکنه نیستی،چون به ابهت و شعور و عشق(!) هیتلر توجه نمیکنی!

منم گفتم:قلب تو آهنی نیست،اما میدانی،قلبِ منِ دختر شکستنی تر است!

گفت:خودم تابلو به دست جلوی قلبت می ایستم!روی تابلو مینویسم:

نزدیک نشو!شکستنیست!


پ.ن:فقط یک ذهن نویسی ساده:)!

آرزو نوشت:آرزو میکنم هر روزتون سرشار از حسِ "با پتو خوابیدن زیر کولر"باشه😅✌

دیشب

دیشب آن سالن 200 نفری و راهرویی پر از صندلی و همچنین روی پله ها پر از آدم های جور واجور ده یودند اما جای یکنفر که آرزویش دیدن این صحنه بود خالی بود،بابای عزیزم جایت را کنار خودم خالی نگه داشتم،عالم و آدم با من دعوا کردند که چرا جای خالی را به ما ها که سر پاییم نمیدی؟خودم هم سر پا بودم،ولی دلم نیامد جایت را خالی نگه ندارم!


پ.ن:به امید بازگشتتان با لبخند:)هردویتان را میگویم;)

بارون داره میزنه اینجا تو کجایی کجایی کجایی!



اخیش

اخیییششش دیروز تموم شد


دنیا همش کثیفه

استاد گفتی دنیای تئاتر کثیفه،خطر ناکه،درد آوره


فک کنم از بس غرق تئاتر بودی،وقت نکردی زندگی کنی


وگرنه دنیا جز کثافط کاری چیز دیگه ای بلده؟

دنیا کثیف تر از چیزیه که فکرشو بکنی

من سنگدل نیستم!

بخاطر قلبی که الان ضربانش بالا رفته و پاهایی که سست شدن


بخشیده میشی

ولی


فراموش نمیشه

دعا کنید خوب پیش بره


پ.ن:دعامون کنییید،خوب پیش نره استاد ش.ل عذرمونو میخواد😂😭

خانه خراب

ایهام میخواند،من غرق در افکارم که غرق در پیچیدگی های مغزم،گوشه از مغزم پر از دیالوگ هایی که درک میشن و من هم دختری که زانو هایش را به آغوش کشیده گوشه ای چین خوردگی های مغزش نشسته و لبخند میزند و میخواند:

به گل نشسته ای به یاد ساحلم...!

دلتنگتم،دلتنگ تویی که حتی وقتی نیستی بد جور هوای هوا داریت میپیچه لای موهام،دیشب خیلی سخت گذشت،همه بودن...اما تو نبودی

جات بدجور خالیه،این منم؟منی که با دست خودم اون رضایت لعنتی رو دادم و الان با وجود تمام بدحالی هایی که دارم با جون و دل تحمل میکنم،با تمام تنهایی هایی که حس میکنم از کاری که کردم،از امضایی که زدم پشیمون نیستم! باور نمیکنم که این من باشم!



*منتظرتان!می مانم حتی اگر دریا هم از انتظار باران خسته شود!


عکسنوشت:ماهِ دیشب کامل بود و کهکشانی از ابر ها دورش!

چه غریبانه زیبایی ماهِ من!:)

معرفی:)

یه وبلاگ خوب برای بالا بردن اطلاعات عمومی تون و خبر دار شدن از اخبار مختلف:)

ممنون میشم سر بزنید^~^


http://dadnazan.blog.ir/

یه حس خیلی خفن طور

بشینی رو لبه ی دیوارایی که مثلا برا حصار کشیده شدن😅و رفت و آمد آب رو تماشا کنی،نسیم خنکی بیاد و پاهاتو انگار که تو هوا معلقی تکون بده،و چون کنار آبی گرما رو حس نکنی😌به تجربش حسابی می ارزه...

فقط شانس اوردم نیفتادم😁

درباره من
خاطره ها گریه سازند
من دختری از جنس باد میدوم
مابین ثانیه ها و دقیقه ها
لبخند را رها نمیکنم
چون زندگیم را می سازد...
اما میسازم
فردایم را از جنس شادی
بهتر از قبل
زیبا تر از قبل...
Designed By Erfan Powered by Bayan