خستگی جسمی چیزیه که با خواب یا استراحت حل میشه،خدا نیاره روزی رو که روحتون خسته بشه،خواهش میکنم،عاجزانه خواهش میکنم روح همدیگه رو خسته نکنید!
یه پسر مگه چقدددر میتونه پست باشه که به زن شوهر دار اونم جلوی شوهرش تیکه بندازه
و یه شوهر چقدر میتونه بی غیرت باشه که جای اینکه برخورد کنه بلند بخنده
قدم می زدیم در کوچه پس کوچه های خیالاتم،دست هایم را محکم گرفته بودی و زمزمه وار میخواندی:نشود فاش کسی آنچه میان منو توست:)من غرق در نسیم خنکی که صورتم را نوازش میکرد گوش هایم را به امواج خروشان صدایت سپرده بودم،دریغ از لحظه ای دوری از فکر تو!
لحظه ای سکوت کردی،حس کردم دست هایم در حال رها شدن از پرواز بی وقفه ایست که در هوای آسمانی صدایت رخ داده و بود سقوط کردم!سکوت کردی!نگاه کردم!رها کردی!پرواز کردم!تو فقط رها کردی!
شروع کردم به خواندن،صدایم آنقدر بلند بود که لحظه ای تصور کردم روی ابری نشسته و برای تمام عالم میخوانم،فقط تو بودی و تو کافی بودی برای منی که تمام عالَمم تو بودی،خواندم!ماندی!زمزمه کردیم!عاشق شدیم!چه زیباست خدای کوچک من در زمین:)
خانه ای خواهم ساخت
خانه ای رویایی
خانه ای از جنس بوی عطر تو
سقفی از رز های رنگین وجودت را برایش خلق خواهم کرد
تو بخندی و منم
دیوار سازم از آن جنس قشنگ و دلبر لبخند هایت
شب شود
هر لحظه با اواز تو
خواب به چشمانم روا گردد و من
خواب تو بینم
خواب آن که عاشقت هستم
که آن قلب بلورین و حضورت
که آن رز های رنگین وجودت
رهایی بر همه فکرم نبخشند لحظه ای
بس که در خوابم که بینم
چشم دریایی و طوفانی معشوقم را
× سه شنبه نوزدهم دی ۱۳۹۶ × 12:36 × فائزه قلی پور
یه روز یکی بهم گفت: تو افسرده ای!
خندیدم،خیلی بلند،گفتم:کو!!منو افسردگی؟اصلا!ببین دارم میخندم
لبخند زدو رفت و دو روز طول کشبد تا خودمو در حالی که مچاله شدم گوشه ی اتاق و گریه میکنم پیدا کنم!تازه فهمیدم چی گفته بود!
حواستون به آدمای اطرافتون باشه:)افسردگی گاهی انقدر پنهان میشه که حتی خودتونم متوجهش نمیشید!یهو میون انبوهی از غصه خودتونو پیدا میکنید که شاید دیر شده باشه...
پ.ن:من الان خوبم:)
من آنقدر حواسم پرت چشم هایت بود که زبانم گرفت،آمدم بگویم دوستت دارم اما!اما!پلک زدی و من باز هم محو تماشایت ماندم و هیچ نگفتم...یک سمفونی زیبا از شکوه و عظمت خدا جلوش چشم هایم پلک میزد و حرف میزد،من میشنیدم اما صدایت اجازه ی گوش کردن نداد:)
من عادت داشتم به غرق شدن در صدایت زمانی که دستانت غریق نجاتم بود:)
من دختری از جنس باد میدوم
مابین ثانیه ها و دقیقه ها
لبخند را رها نمیکنم
چون زندگیم را می سازد...
اما میسازم
فردایم را از جنس شادی
بهتر از قبل
زیبا تر از قبل...
-
آذر ۱۴۰۱ ( ۱ )
-
فروردين ۱۴۰۱ ( ۳ )
-
اسفند ۱۴۰۰ ( ۲ )
-
بهمن ۱۴۰۰ ( ۱ )
-
دی ۱۴۰۰ ( ۲ )
-
تیر ۱۴۰۰ ( ۱ )
-
خرداد ۱۴۰۰ ( ۲ )
-
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۵ )
-
فروردين ۱۴۰۰ ( ۴ )
-
اسفند ۱۳۹۹ ( ۱ )
-
بهمن ۱۳۹۹ ( ۱ )
-
دی ۱۳۹۹ ( ۲ )
-
آذر ۱۳۹۹ ( ۱ )
-
مهر ۱۳۹۹ ( ۲ )
-
مرداد ۱۳۹۹ ( ۱ )
-
تیر ۱۳۹۹ ( ۲ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۱ )
-
فروردين ۱۳۹۹ ( ۱ )
-
اسفند ۱۳۹۸ ( ۴ )
-
بهمن ۱۳۹۸ ( ۳ )
-
دی ۱۳۹۸ ( ۵ )
-
آذر ۱۳۹۸ ( ۴ )
-
آبان ۱۳۹۸ ( ۴ )
-
مهر ۱۳۹۸ ( ۴ )
-
شهریور ۱۳۹۸ ( ۳ )
-
مرداد ۱۳۹۸ ( ۱۴ )
-
تیر ۱۳۹۸ ( ۶ )
-
خرداد ۱۳۹۸ ( ۱۹ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۱۷ )
-
فروردين ۱۳۹۸ ( ۱۶ )
-
اسفند ۱۳۹۷ ( ۳۳ )
-
بهمن ۱۳۹۷ ( ۴۲ )
-
دی ۱۳۹۷ ( ۲۹ )
-
آذر ۱۳۹۷ ( ۹ )
-
آبان ۱۳۹۷ ( ۶ )
-
مهر ۱۳۹۷ ( ۸ )
-
شهریور ۱۳۹۷ ( ۳۴ )
-
مرداد ۱۳۹۷ ( ۳۵ )
-
تیر ۱۳۹۷ ( ۳۰ )
-
خرداد ۱۳۹۷ ( ۳۰ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۲۳ )
-
فروردين ۱۳۹۷ ( ۲۲ )
-
اسفند ۱۳۹۶ ( ۶۸ )