آنچه لبخند هایمان را غیر واقعی کرد چه بود؟

داستان از آن جایی شروع شد که هرکس حالمان را جویا شد و گفتیم:حالمان خوب است و گفت ثابت کن! خندیدیم و این شد تمام آنچه که پتکی شده و بر سرمان کوبیده شد،هرجا پرسیده شدحالت چطور است و لبخندی زده شد...گفتیم حالش خوب است،غافل از اینکه هستند آدم هایی مثل من که تمام زندگیشان را بر پایه ی لبخند زدن می سازند،غمگین می شوند...لبخند می زنند! شاد می شوند،لبخند می زنند! گاه حتی زیر باران با لبخند آرام اشک می ریزند...مبادا نابود کنندگان خوشی هایشان ، اشک های پنهان شده میان باران را که روی گونه هایشان می لغزند را ببینند...

ما آدم هایی هستیم که می خندیم،قهقهه می زنیم به عمق غصه هایمان،مبادا صدای تکه تکه شدن قلبمان را کسی بشنود:)


پنجشنبه ۵ ارديبهشت ۹۸ , ۱۹:۳۷ حصـــــــcafeh.blogـــــین ..
......
:)))
یاد شعر : خنده من از گریه غمگین انگیزتر است افتادم...
منم-_-
موافقم : )
بنظرم لبخند زدن آدم رو دربرابر زندگی شجاع میکنه...
صد در صد:)
قه قهه؟ اونوخ به املای ما گیر میدن!:(
مهم نیته اقای آشپز😝
نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
درباره من
خاطره ها گریه سازند
من دختری از جنس باد میدوم
مابین ثانیه ها و دقیقه ها
لبخند را رها نمیکنم
چون زندگیم را می سازد...
اما میسازم
فردایم را از جنس شادی
بهتر از قبل
زیبا تر از قبل...
Designed By Erfan Powered by Bayan