یافتمش زنده!خودم را

پدر داشت با دکمه ی شل شده ی کتش بازی می کرد و از حالت صورتش مشخص بود داره فکرشو دور میکنه از چیزایی که نمیخواد بهشون فک کنه،دختر گفت:شاید بشه راحت تر از چیزی که فکرشو بکنی پیداش کنی

پدر حواسش پرت می شود و میگوید:با من بودی؟

دختر:نه با خودم بودم

پدر:چیو میخوای پیدا کنی؟

دختر:خودمو!

سلام :)

ماشین خودته ؟
سلام

نه بابا
ولی کاش بود
نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
درباره من
خاطره ها گریه سازند
من دختری از جنس باد میدوم
مابین ثانیه ها و دقیقه ها
لبخند را رها نمیکنم
چون زندگیم را می سازد...
اما میسازم
فردایم را از جنس شادی
بهتر از قبل
زیبا تر از قبل...
Designed By Erfan Powered by Bayan