دوست داشتم

دوست داشتم یه شب تا صبح تو خیابونای پاریس تنهایی قدم بزنم و در حالی که موزیک بیکلام گوش میدادم به سکوت شبانه ی شهر دل بدم و آخرین تصویری که تو ذهنم میمونه لحظه ای باشه که عاشقی معشوق خودشو زیر نور افکن های بزرگ برج ایفل در آغوش میگیره و میبوسه

دوست داشتم یکی از این ماشین های زرد رنگ قورباغه ای داشتم و پنج نفر از رفیقام در حالی که به زور خودمونو تو ماشینه جا کردیم بستنی قیفی هامونو لیس بزنیم و فرمونو چپ و راست کنیم و از دنیا و جهان فارغ تو جاده ها بال بال بزنیم

دوست داشتم تاب رو پشت بوممون جادویی بود و با هربار اوج گرفتنش میشد دست خدا رو گرفت...اگه اینطور بود...دوست داشتم یبار دستشو بگیرم و دیگه ول نکنم و تا آخر عمرم مث ماه از آسمون آویزون باشم


آخی عزیزم چ قشنگ 
بیا بغلم
قشنگ خوندی عزیزمم
🤗🤗🤗🤗🤗🤗
ارزوی خوبیه
عزیزم
ولی اینجا ایران است
:/
اوه راس میگی یادم نبود👊
من دوست دارم برم آلمان!
ایشالا هر چه زودتر میرید😃
این دیگه آخر آرزوهای قشنگه
😍😇
لطف دارید، ممنونم بزرگوار.
ان شاءالله هستم دیگه 😊
ایشالا😃
منم دوست داشتم   یه دل سیر  بخوابم
😃😃😃
اخ گفتیییی
همین محله خودمون قشنگ تره 😊، یعنی قناعت تا این حد 😁
آرزوی زیبایی بود، بخصوص دست خدا.
موفق باشید بانو
عاقای قانعD:
زیبا خوندید 

+نبودید جاتون حسابی خالی بود
من آلمان رو دوست دارم :)
خیلی لطیف نوشتی ^_^
آلمان😍
مرسی عزیزم
امیدوارم بهشون برسید!!!
مرسیی
چقدر رمانتیک....
😅😅😅
چه آرزوهای زیبایی...
شمام آرزو هاتونو قشنگ کنین
نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
درباره من
خاطره ها گریه سازند
من دختری از جنس باد میدوم
مابین ثانیه ها و دقیقه ها
لبخند را رها نمیکنم
چون زندگیم را می سازد...
اما میسازم
فردایم را از جنس شادی
بهتر از قبل
زیبا تر از قبل...
Designed By Erfan Powered by Bayan