امروز به معنای واقعی به عمق کلمه ی اردیبعشق پی برم...وای که چقددددررررررر همه جا پر از شادابی و خنده و نشاطه
با پدر و مادر و خواهر گرام رفتیم کمی خارج از شهر گشت و گذار،وای که چقدرررر هوا خوبه اینجا...چقدر طبیعت قشنگ شده...به معنای واقعی اردیبعشقه...اردیبعشق
خلاصه ش که برای منی که عاشق رنگ زردم بهشت بود...اخه پر بود از گلای زرد و قشنگ
نسیم بهاری صورت خسته ام را نوازش میکرد...جوری که تا چشم کار میکرد پر بود از صورت های خسته ای که با نوازش باد مست شده و قدم زنان به درختان جوان مژده ی عشق میدادند...بوی سر زندگی را میشنیدم...گویی دلم هوای پتکی را کرده که بر سرم کوبیده شود و در گوشم فریاد بزند:عشق را ببین...خداوند عاشق توست...عاشقش باش...
پ.ن: نتم فوق العاده ضعیفه و نتونستم عکسایی که گرفتمو آپلود کنم:(بعدا که سرعت نتم برگشت حتما براتون آپلود میکنم...