شاید دل ما حرف زدن میخواهد

لحظه ی تحویل سال که شروع شد

بدشانسیای من شروع شد

از سبزه ای که با یه حرکت چپه شد رو لباسم بگییییر

تا چایی ای که ریختم رو عموم

بی اعصابی هامم که نگو

حالا اینجور که پیش میره 

"سالی که نکوست از بهارش پیداست"

خدا عاقبتمونو بخیر کنه 

تا ببینیم چی باشه 

پ.ن:حال دلتون همرنگ بهار

پ.ن:سال جدید تا اینجاش چطور بود

سلام :)

تا اینجا الحمدلله همه چی خوب بوده :)

چند سال پیش تو عید یه بار هم من چایی ریختم رو یکی از مهمونها :))
شکر

مردم از خجالت😓
نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
درباره من
خاطره ها گریه سازند
من دختری از جنس باد میدوم
مابین ثانیه ها و دقیقه ها
لبخند را رها نمیکنم
چون زندگیم را می سازد...
اما میسازم
فردایم را از جنس شادی
بهتر از قبل
زیبا تر از قبل...
Designed By Erfan Powered by Bayan