من کیستم

فکرش را نمی کردم روزی تا این حد با خودم روراست شوم ، آنقدر رک و روراست که جلوی آینه بنشینم و تک تک بدی های خودم را به رخ خودم بکشم:"دخترک نباید اینگونه باشی!نباید فلان جور بخندی،نباید فلان جور گریه کنی" و کلی نباید های دیگر.وقتی از جلوی آینه برخواستم،دخترک درون آینه را نمی شناختم،ترسیدم،فریاد بلندی زدم! گنجشک های روی ایوان از ترس پریدند،رفتم که از دلشان درآورم،دیدم با تعجب نگاهم می کنند،گفتم:"مرا ببخشید!"

گنجشک ها،آن دوستان قدیمیم،پرسیدند:"تو کیستی؟!"

سلام 

 

گاهی لازمه به کارایی که انجام میدیم فکر کنیم ببینیم کدومش غلطه کدومش درست وبعد دیگه اون اشتباه رو انجام ندیم . گاهی لازمه به کارای اشتباهمون فکر کنیم .

سلام

صد البته،نکته ی اصلی این نوشته در حرف هایی هست که می شنویم از بقیه،نه صرفا اشتباهاتمون،منظور تحمیل هاییست که از دیگران بر ما وارد میشه و مارو از چیزی که هستیم دور میکنه
نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
درباره من
خاطره ها گریه سازند
من دختری از جنس باد میدوم
مابین ثانیه ها و دقیقه ها
لبخند را رها نمیکنم
چون زندگیم را می سازد...
اما میسازم
فردایم را از جنس شادی
بهتر از قبل
زیبا تر از قبل...
Designed By Erfan Powered by Bayan