اسنپی تباه

خیر سرمون تمرین داشتیم امروز،پا شدم رفتم خانه جوان دیدیم بسته س،چیکار کنیم چیکار نکنیم زنگ زدیم به استاد ش.ل گف من پارک جنگلی ام تو نمایشگاه دستاورد های انقلاب اگه خواستین بیاید اونجا،دیدم تا ما بخوایم بریم اونجا دیر میشه اومدم برگردم خونه سه بار اسنپ گرفتم:/

اولی همون ثانیه ی اول لغو سفر کرد:/حس میکنم با اسمم مشکل داشته:/ دومی زنگ زد گف کجایین؟گفتم جلوی خانه جوان گف اونجا کجاس-_-دو ساعت براش توضیح دادم گف اهااا باشه الان میام ...با خودم گفتم خدااا شکرت همین که گوشیمو گرفتم دستم دیدم اونم لغو سفر کرد:/

یبار دیگه گرفتم دمش گرم خیلی آدم مودبی بود...سلیقه موسیقیمونم خیلی شبیه هم بود😂بهرحال با اون برگشتم خونه ولی هنوزم از دست اون یارو دومیه عصبی ام دلم میخواد بردارم زنگ بزنم بهش هرچی از دهنم در میاد بش بگم😒مرتیکه منو مسخره خودش کرده

اینم بگم قبلش با فاطمه(پارتنر جان) رفتیم تو پارک یکم قدم زدیم و یه چایی زدیم تو رگ که خیلی چسبید

ولی اون یاروعه خیلی تباه بود😒

نه منظورم با راننده بود 
واقعا تباه بودههه
میبینییی خیلیی
😒
بد کردم گفتم تباه؟😶
دیگه نمیگم😶
چرا تباه بوده؟
چون گفته میام !
نه بابا
چون گف میام و همون لحظه لغو سفر کرد
نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
درباره من
خاطره ها گریه سازند
من دختری از جنس باد میدوم
مابین ثانیه ها و دقیقه ها
لبخند را رها نمیکنم
چون زندگیم را می سازد...
اما میسازم
فردایم را از جنس شادی
بهتر از قبل
زیبا تر از قبل...
Designed By Erfan Powered by Bayan