به وقت خوشی

تو شلوغی جام جهانی و بازی های سرسام آور برو بچ من چند روز رو دائم جلوی تلوزیون رلکس کردم و از ساعت چهار تا دوازده شب فوتباله که میبینم،حالا زیاد مهم نیس کجا با کجا😂 و به صورت وات ده فاز طوری حرص میخورم...البته از برخی اتفاقات سرسام آور دیگه چشم پوشی میکنیم که حال خوبمون بد نشه😉بهتون گفتم که هفته ی قبل پنجشنبه برادرم و همسرش و دخترش(😍عمه فداش شه) از اهواز اومدن که چند روزی بمونن اینجا،باید بهتون بگم که داداشم چون مرخصی نداشت برگشت ولی همسرش و باران موندن که اخر هفته ی بعد برن...البته اینم بگم که احتمال 90% منم باهاشون برم اهواز و دو هفته بمونم اونجا،و البته چند نفر از دوستای اهوازیم رو هم ببینم 😉

گذشته ازین حرفا روزا خیلی بهتر از قبل میگذرن،هوا به شدت گرمه و من و پدر گرامی فقط در حال دعوا سر اینکه کولر روشن باشه یا نه هستیم،در جریانید که،اگه پدر تو جمعمون هست😃از همینجا ازش درخواست میکنم انقد به این کولر گیر ندین گرمه به مولا

بعد بازی ایران_اسپانیا به قدری استرس داشتم بعد بازی داداشم که کنارم نشسته بود میگف صدای قلب فائزه رو میشه شنید از بس که تند میزنه...میترسم بزنه یه جایی از بدنم یه مشکلی پیش بیاد حتی نزارن فوتبال هم ببینم:(   اخه چشه سرداااااار:'(

بعد سخن آخر اینکه دیدین که چجوری بروبچ فوتبالیستمون برای دفاع از دروازه از جونشون مایه گذاشتن؟(اون صحنه هه:(رامین رضاییان:()

یکی از روزنامه های ایتالیایی تیتر کرده بود که:کسی رو پیدا کنید که جوری ازتون محافظت کنه که بازیکنان ایرانی از دروازشون محافظت میکنن


پ.ن:همین الان برید آهنگ "جان مریم" استاد محمد نوری رو گوش بدید کلی خاطره زنده میشه😊😇✌

جمعه ۱ تیر ۹۷ , ۱۸:۵۱ رضا `پسر از جنس پدر`
ما اینیم دیگه غیرتی هستیم  . ناموسا الان جان مریم یهویی برم گوش کنم خاطرات تازه دفن شده تازه زنده میشه .
نه تو گوش نکن😓
اهواز جایی خوبیه دوسشدارم
اما گرمه هااااا
اره ولی فقط الان وقت میکنم برم
جمعه ۱ تیر ۹۷ , ۱۴:۴۷ chefft.blog.ir 💞💕
😄😄
ایرانیا روی دروازشون غیرت دارن
چجورممم
سلام 
داور چه عرقی گذاشت وقتی توپ رفت تو دروازه ی اسپانیا ، برد حق ما بود سهم ما بود 
امااااااااااااااااااااااااااا بازی ایرانو مراکش حوالی خونه ی ما ملت عروسی عمه شون بود همه جا دختر و پسر می رقصیدند خیلی خوش گذشت
امیدوارم جلوی پرتقال هم تاب بیاریم 
عذرخواهی می کتم بابت پرگوییم 
موفق و شاد و سلامت باشید 
اره گل مال ما بود تو مشت ما بود
اینجا هم اینطوری بود ما رفتیم بیرون یک رقص گروهی راه انداخته بودنننن
یه حسی بهم میگه صعود میکنیم
خواهش میکنم
همچنین:)
پست زیر رو نگاه کنید 
http://bad-handwriting.blog.ir/1397/03/30/چرا
واقعا چرااا:(((
نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
درباره من
خاطره ها گریه سازند
من دختری از جنس باد میدوم
مابین ثانیه ها و دقیقه ها
لبخند را رها نمیکنم
چون زندگیم را می سازد...
اما میسازم
فردایم را از جنس شادی
بهتر از قبل
زیبا تر از قبل...
Designed By Erfan Powered by Bayan