خسته ام

خسته از اهل جهانم که دلم را ببرند

خسته از قامت اینجا

که شبم را ببرند

خسته از خنده ی او

گریه ی او اشک شدم

خسته ام از دلکم

جانک من

میشکنم

خسته ام 

خسته تر از مردم این کشور ها

خسته تر از قاصدک عاشق و یک تنها

بی نام و نشون

من همون کسیم که کل عمرم رو برای دیگران گذاشتم

همون کسی که همیشه ترکش کردن

من همون کسیم که خنده هاش

نشانگر بغضشن

من همون کسیم که سعی میکنم شاد باشم

چون شادی رو دوست دارم 

ولی فقط خودم و خدام میدونن که هیچوقت نتونستم از صمیم قلبم شاد باشم

من همونیم که شبا با لبخند میخوابمو و کابوسی که دیدمو زیر موهای مشکی بافته شده قایم میکنم 

من همونیم که پامو میزارم رو گاز و میگم 

ده برو که رفتیم 

غافل ازینکه دست سرد زندگی 

سرعتش خیلی بیشتر از منه 

من همون کافه گردی هستم که بیست نفرو دنبال خودم میکشونم تا لبخند بیارم رو لبشون

همون که از شدت خنده تو همون کافه به قهوه گف قُهوه

من همونیم که دلم میخواد 

بپرم جلو ماشین و بمیرم 

من همونی هستم که شادم تا شادی شما رو ببینم 

من شکست عشقی نخوردم 

ولی دلتنگی بابامو رو دوشم اینور اونور میکشم

نه بچه طلاق نیستم

خانوادم عالین

اما من...

ولش کن 

شاد باشید پیش من 

چون من همونیم که آرزوی خندتونو داره...

همینجا درست همینجا

نشسته ایم اینجا

در آغوش زندگی 

آغوش سردی که هر از گاهی مثل کودک لجبازی که به همبازیش حسادت میکند ما را از آغوشش پرت میکند 

اما نه زندگی بچه است

نه ما قدرت این را داریم که همبازیش باشیم 

برای برخی 

مانند مادری است که دقیقه ها به تَرَک های دیوار رو به رو خیره میشود و موهای فرزندش را در حالی که اشک میریزد نوازش میکند و زیر لب تکرار میکند 

غصه نخور همه چیز درست میشود 


میدوم مانند باد شاید که دست سرد زندگی مرا به دام گرداب های غم آلودش نیندازد 

دویدن هایم بی فایده است 

انسان اگر غم را تجربه نکند قدر شادی را نخواهد دانست 

من،دختری از جنس باد

میدوم ما بین دقیقه ها و ثانیه ها 

لبخند را فراموش نمیکنم چون زندگیم را میسازد 

و بار ها با خود میگویم 

من همانم که خداوند به بندگانش نشان میدهد و میگوید

ببینید چگونه از مردابی از غم و اندوه بیرون کشیدمش...

نظر؟؟؟؟

یکم حرف بزنیییییم؟؟؟؟؟

هنووووز

من هنوز تو سلماسم و باید بگم اصلا خوش نمیگذره 

از عید دیدنی بدم میاد

رسیدم اینجا و فهمیدم دختر خاله جان نیومده و باید کل روزو تنها بگذرونم 

البته از سردی پسر عمو هم بگم که چقدر با اعصابم بازی میکنه 

جواب سلامم نمیده 

انگار نه انگار کل بچگیمون باهم بودیم

هعی

نهار خونه ی یه فامیل خیلی دوووور دعوتیم که اصلا احساس راحتی نمیکنم

#یک_روز_گند

چه شود

بیای سلماس پیش همه ی فامیلا 

خونه به خونه بگردی و خاطرات رو مرور کنی 

چند نفری بزنیم بیرون 

صدای موزیکو بزاریم رو آخرش 

با موزیک بخونیم و خیابونا رو بگردیم 

جیغ و دادمون کل شهرو فرا بگیره 

یا مثلا 

چند نفری بریم سمت روستا و بین باغا بدویم و باهم آهنگ بخونیم 

تهش صاحب باغ بیاد و

از روستا تا شهرو بدویم 


بریم خونه ی قدیمی

بوی کاه گلو با تمام وجود استشمام کنیم و به یاد مادر بزرگم 

به یاد روزهایی که همه تو اون خونه ی روستایی جمع میشدیم و بدون هیچ ادعایی رو فرش قرمز دستبافت مادر بزرگ مینشستیم و گپ میزدیم 

به یاد چشم های خندان مادر بزرگم 

اشک بریزیم

همدیگه رو ببینیم و با تموم وجود دوست داشته باشیم 

هیچکسی همیشه نمیمونه 

"دختری از جنس باد"

دیروز ما چگونه بود

دیروز خیلی روز خوبی بود 

قدم زدن 

کتاب خوندن

مهمونی

خنده و شادی و...

تا شب 

شب که داشتم تو تلگرامم چرخی میزدم یهو یه سوالی ذهنمو مشغول کرد 

رفتم و اون سوالو از دوستم پرسیدم 

و اون سوال

تهش به دعوا رسید 

دعوایی که توقع نمیرفت اتفاق بیفته و با حرفاش

هر چقدر معمولی 

دلمو شکست

آدما میشکنن و شکسته شدنشون تمومی نداره 

یه جمله ای رو همیشه میگم 

"از شیشه خورده نباید توقع شکستن دوباره داشت"

آرزو میکنم قلب شیشه ای پاکتون هیچوقت تبدیل به شیشه خورده نشه:-)

پ.ن:مرسی هستین💜

سرد شدی درد شدی سوخت دلم باختم

🗣 Amirabbas Golab

🎵 Gooneh

#AmirabbasGolab


تو زندگیم به جز تو خیلی فرصتا بود

که بی تفاوت از کنارشون گذشتم

نه اینکه منتی سر تو باشه اما

برای پیدا کردنت دنیارو گشتم

چه آرزوهای قشنگی که تمامش

فقط برای داشتن تو نا تموم موند

ولی تو نیمه های راه ازم بریدی

واسه همیشه موندن تو آرزوم موند

سرد شدی درد شدی سوخت دلم باختم

دور شدی کور شدی سوختم و ساختم

تو سیاه چاله ی گونت دل من حبس شد

عشقای یک طرفه دیگه برام درس شد

سرد شدی درد شدی سوخت دلم باختم

دور شدی کور شدی سوختم و ساختم

سهمم از عشق به تو حسرت و فریاد شد

از خدا خواستمو قلب من آزاد شد

من مغرورو ببین فاصله ی دورو ببین

چنتا آهنگو یه شعر از تو برام مونده همین

چی بهت داده خدا لشگر موهای سیاه

دیگه عاشق نمیشم من به این سادگیا

سرد شدی درد شدی سوخت دلم باختم

دور شدی کور شدی سوختم و ساختم

تو سیاه چاله ی گونت دل من حبس شد

عشقای یک طرفه دیگه برام درس شد

سرد شدی درد شدی سوخت دلم باختم

دور شدی کور شدی سوختم و ساختم

سهمم از عشق به تو حسرت و فریاد شد

از خدا خواستمو قلب من آزاد شد


ازینجا دانلودش کنید

امشب حواسمون به همه باشه

امشب لیلة الرغائبه

یا همون شب آرزو ها 

امشب حواسمون به همه باشه

🎈برای کسایی که مشکل مالی دارن دعا کنیم

🎈برای کسایی که رو تخت بیمارستانن یا بیمارن دعا کنیم

🎈برای کسایی که عزیزی رواز دست داذن دعا کنیم

🎈برای هر کسی که دوستش داریم

آرزوی خوشبختی کنیم

آرزوی شادی بی وقفه کنیم

براش آرزوی تبسم های بی پایان داشته باشیم

پ.ن:آرزو میکنم همیشه حالتون خوب باشه و بی وقفه بخندید

پ.ن:برا خودم آرزو میکنم سریع تر بتونم کافه مو افتتاح کنم و به آرزوم برسم

پ.ن:شما چه آرزویی دارید برا خودتون؟؟؟!



شاید دل ما حرف زدن میخواهد

لحظه ی تحویل سال که شروع شد

بدشانسیای من شروع شد

از سبزه ای که با یه حرکت چپه شد رو لباسم بگییییر

تا چایی ای که ریختم رو عموم

بی اعصابی هامم که نگو

حالا اینجور که پیش میره 

"سالی که نکوست از بهارش پیداست"

خدا عاقبتمونو بخیر کنه 

تا ببینیم چی باشه 

پ.ن:حال دلتون همرنگ بهار

پ.ن:سال جدید تا اینجاش چطور بود

۱ ۲ ۳
درباره من
خاطره ها گریه سازند
من دختری از جنس باد میدوم
مابین ثانیه ها و دقیقه ها
لبخند را رها نمیکنم
چون زندگیم را می سازد...
اما میسازم
فردایم را از جنس شادی
بهتر از قبل
زیبا تر از قبل...
Designed By Erfan Powered by Bayan