چهارشنبه سورییی

چهارشنبه سوریتون مبارکککک😍🌹🌹🌹🎊🎊🎊🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉

مواظب خودتون باشید یوقت چهارشنبه سوریتون تبدیل نشه به چهارشنبه سوزی😓

یکم خنده


😂😂😂😂

گذری بر هوای این دل

میگم که من پی بردم راست میگن زندگی کن اون خودش بات راه میاد

راس میگن

من فقط زندگی میکنم

شاد

زیبا

خنده دار

فقط دلم میخواد بگذرم از هر چیز و هر کسی که ازم گذشت

شوخی نیس که

امروز اولین تجربه فروشندگیمو تو غرفه ی یکی از فامیلا تجربه کردم

چه شغل خفنیههههههه

حسابیم ملتو شاد کردم

کلی خاطره خنده دار😂

و البته کلی فروش که همه ش میرسه به پسر خاله😒

و البته امروز روز اخری بود که تشریف میبردم مدرسه😎

پ.ن:به قدری صدای بمب و خمپاره میاد که حس میکنم وسط میدون مین واستادم

پ.ن:امیدوارم شمام حالتون خوب باشه

پ.ن:ده صفحه رمان با یه موزیک بی کلام و آرامش بخش براتون تجویز میکنم😊

این دلم باز تورا میخواهد

من نمیتونم 

نمیتونم بفهمم که به من میگی شب بخیر 

و تا صبح بیدار میمونی

من نمیتونم تحمل کنم

وقتی به من میگی میخوام تنها باشم

و با یکی دیگه ساعت ها حرف میزنی 

من نمیتونم تحمل کنم

یکی دیگه رو دوست داشته باشی

دیگه برام تموم شدی

فک نمیکنم دیگه دلم بخواد بشکنم

نمیتونم

کاش میشد فریاد بزنم:)

باران

دلم هوای بارانی را کرده بود که جدایی را به یادم نیاورد 

بارانی که با قدم زدن در حوالی قلب گرفته ام 

چتر غصه ام را باز نکنم

سبک شوم

زنده شوم

بخندم

قلبم در های قفل شده اش را به چشمانم بگشاید 

و من تمام خاطرات بد ذهنم را به چشمانم راه دهم

روز موعود برسد و خاطرات پر از غم و غصه ام یکبار برای اخرین بار از جلوی چشمانم گذر کنند و من...

بگریم

اشک شوق بریزم 

خداوند هم بارانش را شدت دهد

باهم بگرییم

باهم بخندیم

با هم تمام شویم...:)

هعیی

فیلم lady bird رو دیدم و تقریبا خوشم اومد ازش

کتابمم دارم تموم میکنم"تو اولین طلوع بودی"

بعضی روزا

بعضی روزا کلافم میکنن

امروز نشد که برم و لبخند بزنم 

نشد قدم بزنم

نشد موزیک گوش کنم

نشد نقاشی بکشم

از روزای خسته کننده و کسل کننده ای مث امروز متنفرم

حالم خوبه

اتفاقی هم نیفتاده

مرسی از اقا فرهاد که تو پیدا کردن بیمارستان کمکمون کردن از طرف همه تشکر میکنم

امیدوارم امروز بیشتر از این گند نزنه به حالم

+مرسی هستین 

+این عکس تقدیم به همتون

کمممک

دوستان کسی میدونه برای مشکلات معده و عملش به کدوم بیمارستان تخصصی تو تهران باید مراجعه کنیم؟

خواهش میکنم اگه میدونید بگید

لطفا

برا خوب شدن حال معشوقه ی یک عاشق پنهانی دعا کنید

لطفا 😔

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم

بی تو، مهتاب‌شبی، باز از آن کوچه گذشتم،
همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم،
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،
شدم آن عاشق دیوانه که بودم.

در نهانخانه جانم، گل یاد تو، درخشید
باغ صد خاطره خندید،
عطر صد خاطره پیچید:

یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم.

تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت.
من همه، محو تماشای نگاهت.

آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه‌ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ

یادم آید، تو به من گفتی:
از این عشق حذر کن!
لحظه‌ای چند بر این آب نظر کن،
آب، آیینi عشق گذران است،
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است،
باش فردا، که دلت با دگران است!
تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن!

با تو گفتم:‌ حذر از عشق!؟ ندانم!
سفر از پیش تو؟ هرگز نتوانم،
نتوانم!

روز اول، که دل من به تمنای تو پر زد،
چون کبوتر، لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی، من نه رمیدم، نه گسستم،

باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم، نتوانم!

اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب، ناله ی تلخی زد و بگریخت

اشک در چشم تو لرزید،
ماه بر عشق تو خندید!

یادم آید که : دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم.
نگسستم، نرمیدم.

رفت در ظلمت غم، آن شب و شب‌های دگر هم،
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم،
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم

بی تو، اما، به چه حالی من از آن کوچه گذشتم!

– شاعر : زنده یاد فریدون مشیری

(پاسخی به اثر فریدون مشیری)

بی تو طوفان زده دشت جنونم
صید افتاده به خونم
تو چه‌سان می‌گذری غافل از اندوه درونم؟

بی من از کوچه گذر کردی و رفتی
بی من از شهر سفر کردی و رفتی
قطره‌ای اشک درخشید به چشمان سیاهم

تا خم کوچه به دنبال تو لغزید نگاهم
تو ندیدی …
نگهت هیچ نیفتاد به راهی که گذشتی

چون در خانه ببستم،
دگر از پا نشستم
گوئیا زلزله آمد،
گوئیا خانه فروریخت سر من

بی تو من در همه شهر غریبم
بی تو، کس نشنود از این دل بشکسته صدائی
بر نخیزد دگر از مرغک پر بسته نوائی

تو همه بود و نبودی
تو همه شعر و سرودی

چه گریزی ز بر من
که ز کوی‌ات نگریزم
گر بمیرم ز غم دل
به تو هرگز نستیزم

من و یک لحظه جدایی؟!
نتوانم، نتوانم
بی تو من زنده نمانم

– شاعر : هما میرافشار

درباره من
خاطره ها گریه سازند
من دختری از جنس باد میدوم
مابین ثانیه ها و دقیقه ها
لبخند را رها نمیکنم
چون زندگیم را می سازد...
اما میسازم
فردایم را از جنس شادی
بهتر از قبل
زیبا تر از قبل...
Designed By Erfan Powered by Bayan