دست به دست بشه لطفااا

چالش2

آنچه در محیط اطرافتان و در زندگیتان اتفاق میفتد چقد ذهن و قلبتان را خسته کرده؟ذهنتان چند ساله است؟

چقدر برای جوان ماندنش تلاش کردید؟

جووووونممممم

جوووووونممممممم قهرماااااننننییییییی

قرررررمززززتههههه💃💃💃💃💃💃💃💃

Hungry time

هنوز ده ساعت کامل نگذشته از این که بیرون نرفتم و تو خونه نشستم و حقیقتا تحملم سر اومده-_-باید تا دو ساعت آینده حتما برم و یکم قدم بزنم وگرنه دیوونه میشم،اینم عادت بد منه دیگه،راستی دلم میخواد دوباره برم کتابخونه چون می خوام چند تا کتاب فلسفی جذاب بخرم اما نمیدونم کتابخونه پنج شنبه ها تا ساعت چند بازه،احتمال میدم بسته باشه:(

همین الان به خواهرم گفتم بیا بریم سینما و گفت:نه گفتم چرا؟ گفت:بچه های دانشگاه هم میخوان برن سینما من باهاشون نمیرم...و هنوز هم این حجم از تفاوت در سلیقه بین منو خواهرم موجب شگفتی خانواده س:/ البته یچیز جالب هم هست اینه که مامان و بابا و جفت داداشام رنگ چشم و مو و... روشنه در حالی که منو خواهرم گره گاش گوز هستیم(یعنی کسی که رنگ موها و چشاش سیاهه البته ما سیاه نیسیم قهوه ای روشن می باشیم🙄) نتیجه می گیریم منو خواهرم بچه سر راهی هسدیم-_- (diffrent people from diffrent worlds)

خلاصه اینکه حوصلم سر رفتههههه دلم پارک و فلافل میخواااد😭😭😭من گشنمهههه

گل لگد می کنیم-_-

_بعضی وقتا احساس می کنم از همه بدم میاد

+چرا؟

_چون هرکار مهم و غیر مهمی که انجام میدن آزارم میده،حتی اگه مربوط به من نباشه

+خب،مثلا کِی؟

_مثلا همین امروز

+خب کی باعث شده اذیت شی

_همین که داری اینهمه سوال میکنی داره اذیتم میکنه:/

+خب حرف نمیزنم

_نه حرف نزنی هم آزار دهنده س

+چیکار کنم؟

_بنظرم پنجره رو باز کن و منو بنداز پایین-_-

ههه

ما که با هرکی آشنا شدیم غیرتی بود و بچه خوبی بوده

احتمالا اینایی که تو خیابون به دخترای مردم تیکه میندازن همشون منم😊

هعی5

دوس دارم برگردم به کلاس دوم دبستان که بزرگترین دغدغه م این باشه که با مداد خوش خط تر می نویسم یا مداد فشاری!🙁😃

از آنچه غیر ممکن است

دوست داشتم تو را در اتوبوسی ببینم،حواست نباشد و خوابت ببرد،من هم زل بزنم و زیر لب بگویم:چه غوغایی به پا کرده چشمانت...اگر ناگهان بیدار میشدی و مرا می دیدی،هرچقدر هم صدایم می کردی باز هم نمی شنیدم،سخت است جدایی از فکر رویاها،مگر اینکه اتوبوس سرنوشت ناگهان از حرکت بایستد،تو پیاده شوی و سرنوست من بپیچد داخل کوچه ی علی چپ،راستی گندمی،چند نفر تابحال با این قدر فاصله ناگهانی هم را در اتوبوس دیده اند؟یا چند نفر زنده از کوچه ی علی چپ بازگشته اند؟

نمیدانم،شاید منم که دارم چرت و پرت به هم می بافم،اما کاش خدا هیچوقت سرنوشت را نمی آفرید...

دلتنگی

_چرا دلتنگیو آفریدی؟

+اگه نمی آفریدم کِی یادت میفتاد چه عشق بزرگی در سینه داری؟

_اما ناراحت کنندس

+دقت کن،هیچ عشقی آسانی ندارد:)


تفکرات

آنچه جالب است اینست که:

من دنبال آرامش می گردم و کسی می گوید که برایش آرامش بخش هستم.

نمیدانم من،من نیستم...

یا او زیادی روی من حساب باز کرده!

۱ ۲ ۳ . . . ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ . . . ۴۸ ۴۹ ۵۰
درباره من
خاطره ها گریه سازند
من دختری از جنس باد میدوم
مابین ثانیه ها و دقیقه ها
لبخند را رها نمیکنم
چون زندگیم را می سازد...
اما میسازم
فردایم را از جنس شادی
بهتر از قبل
زیبا تر از قبل...
Designed By Erfan Powered by Bayan