یک معمولی نویس

عاشقی را بر تمام عالَمش آموختش

پس کجا 

پس کِی نگاه عالِمش

بر من بیفتاد ای فلک؟


بر منی که عاشقی و عاشقان و عشق و محبوب دلم

بر همه لطف و نظر کرد 

جز منِ آزرده عقل


قشنگ بود :)
ممنونم قشنگ خوندید:)
قشنگه :)
ممنون:)
روز و شب می‌نگرم چشم دلاویزت را
مژه‌ی فرشد‌ه‌ی فتنه‌برانگیزت را

سال تحویل شده؛ فصل، زمستان مانده!
ظاهرا غنچه نکردی لب خونریزت را

تن تو ظرف بلوری‌ست پر از توت و تمشک
باز کن دکمه‌ی پیراهن گلریزت را

بوسه‌ای سخت بزن روی لبم، صبر مکن
بس کن! از یاد ببر این‌همه پرهیزت را

مردمک‌های فریبنده تو خونخوارند
چشم بگشا، برهان ارتش چنگیزت را

همگی خانه‌خرابیم، بیا کمتر کن
خوی آشوبگر چشم بلاخیزت را

دیگر از ذوق مرا خواب نمی‌آید اگر
بچشم طعم دهان شکرآمیزت را

😍😍😍😍😍😍رفیق خودمیییییی
قشنگ بود👏
ممنونم:)
لایک
ممنون:)
شنبه ۳۰ تیر ۹۷ , ۱۷:۰۲ وحیده پوربافرانی
زیبا بود و البته غمبار...

بله:)
ممنون:)
شنبه ۳۰ تیر ۹۷ , ۱۳:۱۱ پریسا سادات ..
:)))

:)
زیبا
ممنون:)
نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
درباره من
خاطره ها گریه سازند
من دختری از جنس باد میدوم
مابین ثانیه ها و دقیقه ها
لبخند را رها نمیکنم
چون زندگیم را می سازد...
اما میسازم
فردایم را از جنس شادی
بهتر از قبل
زیبا تر از قبل...
Designed By Erfan Powered by Bayan