قلم

قلمی بر دست شکسته از غمم میگیرم 

یاد نامت،ای خدایم گوش هایم را میگیرد و من را غرق در بندگیت میکند،به یاد می آورم تمام روزهایم را،غم هایم را،شادی هایم را

خدایا از یاد نمیبرم تمام آن دست هایی که مردانه پای کمکشان ماندند و آخر نام تو بر زبان آوردند...از یاد نمیبرم رنگ هایی که بر زندگی ام پخش کردی و آسمان ابری و اشک آلود قلبم را باراندی و دست در دست من زیر چتر عشقت مرا در پرسه های خداییت شریک کردی...پرده از چشم هایی برداشتی که پشت نقاب مهربانی شان عمقی از  زشتی درک ناپذیر را پنهان کرده بودند...

گلوله از سمتت به سویم پرتاب شد...قلبم کنج اتاق نم کشیده ی افسردگی افتاد و تپید و تپید و تپیدو...ایستاد...زمان در همان اتاق نم کشیده ایستاد...زمان مرا پرتاب کرد در آغوشت...آغوش تو همان جهانی بود که خوشبختی را به سویم کشاند...

دوستت دارم آنگونه که قطره ی شبنمی عاشقانه برگ را به آغوش میکشند...آنگونه که کبوتری طاقت دوری لانه اش را ندارد...آنگونه که عشق را با عشق به عاشقان این جهان پر از معشوق یاد دادی...

پ.ن:یک جمله از ته دل به خدا بگید...

پ.ن:ببخشید نمیرسم بخونمتون..سر وقت حتما بهتون سر میزنم

پ.ن:سهراب به آغوش میکشد خود را

که میداند به دست که خواهد گشت،معشوقش

خدا یا بلندم کن
زمین خوردم
:)
خدایا
کاری کن جز خودت هیچ مرهمی برای زخم‌هایم متولد نشود...
:)👌
سلام
خدایا از تو می خواهم هوای دلهایمان را داشته باشی که از غم نشکند.
سلام 
:)👌
چقدر قشنگ احسنت بانوی هنرمند:)
خدایا چنان کن سرانجام کار ، تو خشنود باشی و ما رستگار:)
ممنونم عزیز جان
:)👌
واقعاً قشنگه...

ممنونننن 
قابلتو نداره
این رو از گل کشیدی یا گل رو از این کشیدن؟
این رو از رو ذهنم کشیدم😁
سلام :)

کار خودتونه ؟ آفرین ... :)
سلام
بله
نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
درباره من
خاطره ها گریه سازند
من دختری از جنس باد میدوم
مابین ثانیه ها و دقیقه ها
لبخند را رها نمیکنم
چون زندگیم را می سازد...
اما میسازم
فردایم را از جنس شادی
بهتر از قبل
زیبا تر از قبل...
Designed By Erfan Powered by Bayan